در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه دختری چشم به جهان گشود که قرار شد کریمه اهل بیت باشد و امامی به وجودش افتخار کند. چه افتخار از این بالاتر که امام رضا(ع) به او لقب "معصومه" داده است(بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش) و فرمود: «هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است». مگر این بانو کیست؟ که امام صادق(ع) در رویای صادقه به آیت الله مرعشی که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت. بانویی که شفیع روز محشر خواهد بود همانند مادر پاکش فاطمه اطهر(س).
در شب جمعه وشب رحمت وغفران الهی مراسم روحبخش دعای کمیل در مسجد چهارده معصوم بانوای گرم حجج اسلام خاتمی،مدنی وکاظمی برگزار گردید
در شب شهادت ششمین امام شیعیان واحیاء کننده مذهب حقه تشیع حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مراسم روضه خوانی وسینه زنی توسط خطیب توانا حجت الاسلام والمسلمین خاتمی درحسینیه روستا برگزار گردید
در این مراسم که با حضور پرشور اهالی روستا همراه بود جناب آقای فیروزی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی و بخشدار منطقه امامزاده حضور داشتند
در پایان مراسم از عزاداران با صرف شام پذیرایی به عمل آمد
عصر امام صادق ( ع ) یکى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین ( ع ) رخ مىداد ، که انقلاب "ابو سلمه" در کوفه و "ابو مسلم" در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . و همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت . لیکن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس طوفانىترین و پر هرج و مرج ترین دورانى بود که زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود .
و از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایدئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفى و کلامى مختلف بود ، که از برخورد ملتهاى اسلام با مردم کشورهاى فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود
عصرى که کوچکترین کم کارى یا عدم بیدارى و تحرک پاسدار راستین اسلام ، یعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دین و پوسیدگى تعلیمات حیاتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون مىشد .
محمد العریفی از علمای وهابیت در عربستان که دارای طرفدارانی در کشور عربستان و کشورهای عربی است جدیدا صفحه ای فارسی در یکی از شبکههای اجتماعی به راه انداخته است که در آن به ترویج مذهب دویست ساله وهابیت می پردازد. او همچنین از تروریست های سوریه حمایت می کند و دستش به خون مردم سوریه آلوده است.
تبلیغات دین خود ساخته وهابیت در سراسر جهان در حال گسترش می باشد و این موضوع دلایل مختلف دارد و سرمایه گذاری هنگفت مسئولین سعودی از جمله این دلایل است و در این راه صهیونیست ها و آمریکاییان نیز تلاش مجدانه ای برای کمرنگ کردن اسلام واقعی می کنند و همین امر باعث شده است که بیشتر افرادی که از ادیان و مذاهب مختلف به اسلام روی می آورند اهل تسنن شده و متاسفانه بیشتر آنها وهابی می شوند.
حتما این روزها در شبکه های اجتماعی با خواندن و کپی پیست کردن حکایتی که در ادامه مطلب می خوانید مواجه شده اید؛ داستان جذاب و زیبایی است که حکمت موجودات خلق شده را بیان می کند. ولی این داستان چقدر واقعیت دارد؟ آیا در منابع دینی ما یافت می شود؟ و آیا در عالم خارج رخ داده است؟ آنچه تحقیق شده است: این قصه منبع درستی ندارد و متن روایت آن در نصوص دینی نقل نشده است و در واقعیت اتفاق نیافتاده اما به عنوان قصه سرایی حکیمانه می توان پذیرفت گرچه بعضی از حکمت هایی که در این داستان گفته شده است ثابت نشده است.
در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد که به شهادت روایات مستند و معتبر، در باره حضرت مهدى (علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است. در کتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة (علیه السلام)» که توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهرهگیرى از ده ها جلد کتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات کریمه قرآن ذکر شده که در ذیل هر کدام یک یا چند روایت در تبیین کیفیت ارتباط آیه با آن حضرت (علیه السلام)، نقل شده است. در اینجا به ذکر چند روایت در این مورد، بسنده مى کنیم:
1. امام صادق (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین کلّه و لو کره المشرکون؛ فرمود: به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و تا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانى که قائم (علیه السلام)به پا خیزد، هیچ کافر و مشرکى نمى ماند مگر آنکه خروج او را ناخوشایند مى شمارد
چنانچه معنای ولایت به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد پاسخ سؤال شما نیز روشن می شود، واژه "ولایت" و "مولى" از ماده "ولى" گرفته شده و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده اند: مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسی که در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته تر است). [1]
در اصطلاح، مراد از "ولایت" تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسان ها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.